همنفس
همنفس

همنفس

چند خط برای تو...

سلام همنفس من...
ببخش گل رز من که انقدر دیر آپ کردم...
اما خودت میدونی هر روز برات مینویسم... سعی میکنم هربار که بتونم تو مرخصیام آپ کنم تا از بی قراریای دل بیقرارم برات بگم شاید همین که تو میخونیشون یکمی ارومم کنه ...
روزای بی تو بودن خیلی سخت و کند میگذره ... تنها دلیل برای روز شدن شبا و شب شدن روزا ، گذشتن زمان و رفتن ثانیه دوباره رسیدن به توئه ...
خداروشکر که هستی که دارمت ...
اگر نبودی هیچوقت شب به صب نمیرسید...
مرسی گل من که اومدی و به زندگیم نورو گرما دادی ... مهربونم تو منو با قلب پاکو مهربونت به بهترینا رسوندی ... حالا دیگه هیچی از این دنیا نمیخوام چون همه دنیای من گل رز منه ... تورو که دارم همه دنیا تو چنگمه .
حالا همه ارزوم نفس کشیدن تو هواته همنفس من...
دلم میخواد اینو اینجا بگم که هربار که میای بخونیش...
نفسم اگه بهارانو دوس دارم دلیلش تویی اگه بهاران بهاران من شد دلیلش این بود که دلیلش تو بودی تورو دوس دارم که بهاران دوس داشتنی شده برام . تو که هستی بهاران معنا داره بدون تو حتی بهارم نمیخوام ... بی تو پاییزم بهاری نمیخوام ...
دیگه هیچی درمورد جمله های بالا نمیگم بدون عاشقتم عاشق تر از همیشه چون بازم تو عشقو بهم یاد دادی ...
میدونی خوشبختی یعنی چی؟
خوشبختی یعنی داشتن تو فقط همین.
میدونی نفس هر روز که میگذره نمیدونم چجوری بگم انگار ظرفیت روحم بیشتر میشه انگار عشقت تو وجودم رشد میکنه و هر روز بزرگتر میشه ... برا همین گله ای از دنیا و ناسازگاریاش ندارم... فک میکنم اگه اینا پیش نیومده بود هیچوقت تا این حد عاشقت نمیشدم هیچوقت عشقمون انقدر بزرگو رویایی نمیشد ...
راستی گفتم رویایی ، توپادگان  هروقت که بتونم برات مینویسم چندتا از بچه ها این نوشتنا رو دیدن. با هر کلمه ای ، با هر جمله ای ،با هر خاطره ای ، با هر شعری حالتای صورتم عوض میشد ، گاهی لبخند گاهی اشک گاهی بغض و گاهی حرص خوردنا و گاهی عصبی شدنام براشون عجیب بود. عجیب برا اینکه چطور میشه یکی رو انقدر دوس داشتو عاشقش بود که یادش تو همه لحظه هات جاری باشه که تموم لحظه هاتو بی اونکه کنارت باشه کنارش سر کنی ...
از عشقم برا کسی تعریف نمیکنم که برا هرکی گفتم براش رویا و افسانه و قصه بوده و از واقعیت به دور اما این حقیقت محضه که عشق ما مرزا و کلیشه هارو از بین برده ...
حق دارن باور نکنن اگه اینارو چن سال پیش به خود منم میگفتن باورم نمیشد اما حالا اگر بشنوم باورش میکنم چون لمسش کردم ...
تا ابد ممنونتم که عشق پاکو خالصو احساس نابتو بی دریغ به منو روح زخمیم بخشیدی و شدی مرهم همه دردامو رفیق تنهاییام ، شدی همنفسم و همسفرم ...
تا ابد عاشقتم عشق ابدی من...



تقدیم به تو گل رز باغچه ی دلم...

2سال همنفسی...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اولین مرخصی...

سلام همنفس من...
خب عشق من اینم از اولین مرخصیم درسته همه ش چن روز بود اما خب برا من چن لحظه شنیدن صدات مث اینکه همه دینا رو داشته باشم این که چن روز با تو نفس کشیدن بود ...
ماه مهربون من این روزام تموم میشه و بالاخره من و تو به همه چیزایی که میخوایم میرسیم ... شاید بگی من چیزی نمیخوام اما عشق من من خیلی چیزا میخوام ... میخوام همه اونا رو یه روزی واقعی کنم همه شو هرچی که بود میخوام با ذره ذره وجودم بسازمشون ...
میخوام تو این سختیا ابدیده بشم که وقتی تموم شد هیچی نتونه جلوی من و خواسته هامو بگیره ... میخوام به همه چیزای خوبی که تو ذهنمون داریم برسم ... دلم میخواد وقتی اونجا رسیدم که همه اینارو ساختم اون وقت به تو به بهار بگم بالاخره به قولام عمل کردم و حالا ما کنار هم هستیم و اونایی که برای باهم بودنمون میخواستیم ساختم ... حالا دیگه وقت لذت بردن از زندگی و وجود همدیگه س
میخوام به اینا برسم برا اینکه بتونم برق شاید و خوشحالی و خوشبختی واقعی رو تو چشمای زیبای شما دوتا فرشته مهربونم ببینم ...
شما دو نفر همه هستی منین بینهایت دوستون دارم
تو گل رز باغچه ی منی و بهار ، بهار زندگی من و تو همنفس من ... میخوام با وجودم با احساسم با قلبم با روحو جسمم براتون بسازم ...
میدونم خوشبختی تو داشتن اینا نیست میدونم گل رز زیبای من...
همین که یه همنفس مهربونی مث تو دارم و دختر کوچولوی شیرین ودوس داشتنی مث بهاران یعنی من خوشبخت ترین مرد روی زمینم که از زندگی و دنیا یه گل رز بینهایت زیبا و یه بهار ابدی نصیبم شده...
اما به اشکایی که از اول این پست از چشام جاریه ، به احساس پاکی که تو این لحظه همه قلبمو پر کرده ، به همه لحظه های رویایی باهم بودنمون قسم همه تلاشمو میکنم تا بتونم بهترینارو به پاتون بریزم چون شما بهترینین و بهترینو به من دادین ...
اونجا برات مینویسم هم مث پستای این وب هم نامه هایی که یه روزی یکی یکی برات میفرستم اما باید برای زمانش برسه عشق ابدی من...
بازم میخوام بهت بگم صبور باش ...صبور...
میخواستم اونایی که به بهار گفته بودی تا برام دعا کنه رو بذارم اما ترجیح دادم فعلن این کارو نکنم ولی بدون هربار که میخونمش چشام پر از اشک میشه ...
چقدر شما دوتا فرشته من خوبو مهربونین ...چقدر خوشبختم که دارمتون... هربار میخونمش انگار همه دنیا رو بهم دادن ... یعنی بهار من با اون دستای کوچولوش برا من دعا میکنه یعنی کنار مامان مهربونش برا من دعا میکنه که سختی نکشم؟ خدایا با وجود این فرشته های زیبا و مهربونی که من دادی من چقدر باید شکرتو بگم...
زندگی چقدر قشنگو لذت بخشه با وجود شما بهترینای من ...
همیشه  تو همه لحظه ها بیادتونم بهترینای من
عشق ابدی من با همه وجود عاشقتم...



تقدیم به تو همنفس من ... رویایترین رویای زندگی من...

وقتش رسید همنفس...

سلام همنفس من...
عزیزکم ، بهترینم، مهربونترینم...
رز با احساس من میخوام یه چیزایی رو بگم که وقتی نیستم شاید دلم یکم اروم شه که گفتمو تو حتمن چندبار میخونیش...
قلب من اینبار با دفه های قبل فرق میکنه برام. نمیدونم دلیلش چیه اما حس بهتری دارم به این موضوع...
ازت میخوام قوی و صبور باشی تا بتونیم با نیروی عشقمون از این مرحله هم بگذریم. میخوام کنارم باشی شونه به شونه من توهم این راهو بیای تا به اونچیزی که میخوایم برسیم.
گل رز زیبای من یادت باشه همیشه بعد از هر سختی یه پاداشی وجود داره .هرچقدر سختی بیشتر باشه پاداش بزرگتری هم نصیبمون میشه. به آینده فکر کن
به زمانی که تموم میشه و اون وقت من وتو شروع میکنیم به ساختن . ساختنه همه اون چیزایی که ارزوشو داریم. به لحظه ای فکر کن که ذره ذره با وجودمون میسازیم... به لذت اون لحظه ها فکر کن عشق من...
منو تو از دنیا چیزی نمیخوایم جز باهم بودنمون جز اینکه بتونیم مثل حالا مثل روزایی که باهم بودیم با همه وجود درکنار هم باشیم ، برای هم باشیم ، عشقمونو بی دریغ ، خاص و خالص بهم بدیم...
این زمان این دوری این بی خبری و... همه و همه لازمه برا اینکه قدر این عشقو بیشتر بدونیم و قدر باهم بودنمونو بیشتر بدونیم ...
یادت باشه این عشق همونطوری که اون لحظه های زیبارو احتیاج داره به لحظه های سختم نیازمنده برای رشد... برای اینکه منو تو در کنار هم هر روز کامل تر بشیم...
دلم برای صدات برای نگاهت برای وجود مهربونت بینهایت تنگ میشه اما این دلتنگی هم قشنگه هم لذت داره اخه تهش رسیدن دوباره به توئه عشق من ...
رز من به روزی که تموم میشه فکر کن وقتی تموم شه میام میبینمت و با همه وجودم توآغوشم میگیرمت سرتو میچسبونم به سینم تا صدای قلبمو، قلبی که دلیل تپیدنش تویی بشنوی که چطور تو این مدت برای همچین لحظه ای خودشو دیوانه وار به دیواره سینم می کوبید برای رها شدنو رسیدن به تو ...
میگم تا شاید یکمی اروم شم ... ایمدوارم...
گل رز با احساس من فدای دل مهربونت بشم یادت باشه همه ادما مث تو خوبو مهربون نیستن ... عزیزکم یادت باشه دنیای ما پر از گرگه پر شده از علف های هرز ... مبادا مهربونیای دل مهربونت به این ادما باعث بشه گلبرگای زیبای احساست اسیب ببینن...
مبادا لحظه ای اجازه بدی از پاکی و سادگی روح زیبات سو استفاده بشه و دل بلوریو نازکتو بشکنن...
رز خوش عطر من بدون همیشه تو همه لحظه هام به یادتم و همه فکر و ذکر من وجود مهربونته
من فدای احساس پاکت بشم میخوام تواین پست شعر خوشکلی که برام گفتی رو بذارم شعری که وقتی میخوندی خودت صدای هق هقمو شنیدی بینهایت
زیباست خیلی قشنگه مرسی رز من مرسی ... تو بی نظیری ماه زیبای من...

وقتش رسید همنفس تنها دلیل بودن
برو خدانگهدار بهونه سرودن
بهار زندگیمو نسپری دست خزون
یه وخ نشی ستاره گم بشی تو کهکشون
روزای افتابیمو تو بارونیت میذارم
دو لقمه نون و غزل ... بیشتر از این ندارم
یه کاسه اشک و بوسه پشت سرت میپاشم
نگام کنی نمیشه که از چشات جداشم
برو خدا به همرات چشم و چراغ خونه م
بی شمع و بی ستاره منتظرت می مونم
منتظرم تا بیای نفس برام بیاری
قلبمو توی جیبت میذارم یادگاری
برو خدانگهدار دلیل زنده بودن
عاشقتم همنفس بهونه سرودن

من فدای احساست بشم گل رز مهربونم ...
خدایا ... همنفسم تو چقدر خوبو مهربونی بخدا عاشقتم تو بهترینی رز من بهترینی
مرسی عشق من چقدر احساست دوس داشتنیه با همه وجود احساس نابتو میخوام...حریص احساستم رز خوش عطر من...
به ارتقای ابدیت دوست دارم نفس...



تقدیم به تو مهربونترینم... عروس قصه های من...

طعم عشق...

سلام همنفس من...


رز خوش رنگ و خوش عطر من
دلم هواتو کرده ... عطر نفساتو صدای زیباتو میخواد نبض زندگی من...
زندگی چه رنگ بدی داشت وقتی نبودی گل رز من... روزا چقدر تاریک بودن ...سکوت شبا چقدر ازار دهنده بود ...
غروبای ساحل چقدر تلخ و دلگیر بود...
قدم زدن زیر بارون جای سبکی و ارامش چیزی جز اشکو بیشتر شدن غمارو برام نداشت...
خیلی وحشتناکه وقتی بغض تو گلوی ادم باشه و نتونه حتی یه قطره اشک بریزه که مبادا کسی ببینه و اون ادم پرغرور ، غروری براش نمونه...
چقدر بد بود وقتایی که یه گوشه از اون زخمی که تو روحته رو یکی میدیدو میخواست برات گوش شنوا باشه اما هنوز چندتا جمله نگفتی ببینی ماتو مبهوت داره نگات میکنه و درک نمیکنه حرفایی رو که میزنی ...سکوت وسکوت و سکوت ... دوباره خودتی و خودت ... خواست کمکت کنه اما داغ درک نشدنتو تازه تر کرد و زخم فهمیده نشدنو عمیق تر...
روزای اولی که اومدی حسو حال خاصی داشتم
پر از تردیدو استرس بودم...یعنی واقعا همونی که باید میومد اومده بود؟ اگه میفهمید چه حسی دارم بهش... وای ... وحشتناک بود برام ... اگه میفهمیدی و میرفتی ...وای دوباره سردو خالی میشد همه زندگیم ... دوباره اونچیزی که دوس داشتمو از دس میدادم ... دوباره ...
چقدر باید تحمل کرد بی عشق ...
ادمایی که عشقو تجربه نکردن تو زندگی چقدر سردو خالی میرن ...دلم میخواس قبل نبودنم شده برا یک روز طعم عشقو تجربه کنم ...اما حالا این منم ، منی که همچین ارزویی داشتم الان شدم عاشق زیباترین گل رز هستی ...
الان دارم تو لحظه لحظه های زندگیم طعم عشقو میچشم ... الان همه زندگیم پر از عشقه ، عشق یه فرشته مهربون ...
چقدر خوبه که هستی... چقدر خوبه که دارمت ...
بیشتر از هر لحظه دیگه ای دوست دارم همنفس من...


تقدیم به تو عشق ابدی من... گل رز مهربونم ...