همنفس
همنفس

همنفس

چاردیواری

سلام همنفس من ...گل مهربون من

 دلتنگتم از همیشه بیشتر، از هروقت دیگه ای بیشتر دلم برات تنگ شده .                                                                             

فکر نمیکردم اینبار اینطوری بشه تا این اندازه دوریت برام سخت بشه. اخه اینبار فرق داشت مث دفعه های قبل نبود. خیالم راحت تر بود ولی نمیدونم چجوری بگم اما از همیشه سخت تر شده بود. خیلی سخت...

ادامه مطلب ...

تولد

سلااااااااااام

آخ که چه لذتی داره از شر همه چیزایی که تمام عمر آزارت میداده خلاص بشی .

آزاد بشی از اون چیزایی که همیشه موقعی که تو خلوت خودت بودی تمام ذهنو و فکرتو درگیر خودش میکرد و حتی فکر کردن بهشون باعث این میشده که آرزو کنی ای کاش هیچوقت اون روزا نبود.

خیلی بده اگر همش تو بهترین دورانی که یه آدم میتونه داشته باشه اتفاق بیفته. تو دوران بچگی ...

وقتی یاد اون دوران میفتم آرزو میکنم که ای کاش هیچوقت اون دوره نبود ... هیچوقت نبود...

مهم نیست دیگه هر چی که بود تموم شد . امشب خیلی چیزا برا همیشه پاک شد . خیلی چیزایی که آزار دهنده بود پاک شد ، محو شد . اونم با مهربون ترین دستای دنیا...

دستای پاک و مهربونی که بی دریغ همه محبت  دنیا رو به دل دیوونه من داده.

بی نهایت دوست دارم همنفس من...

امشب یکی از بهترین شبای عمرمه  برای اینکه امشب از همه اون بدیا کنده شدم برای اینکه ...

قرار بود چند وقت پیشه یه کاری انجام بدم اما نشد یعنی هنوز زود بود اما امشب دبگه وقتشه

تولد خودم مبارک...


یه شروع تازه بدون اون همه فکرای آزار دهنده ، بدون اون دوران...

بخاطر همه چیز ممنوم ازت همنفس من

بی نهایت دوست دارم مهربون ترین گل دنیا


  

تقدیم به تو همنفس من...

غزل چشمانت

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پر پرواز



پَرِ پرواز...

اون موقع ها هنوز نمیدونست چیه ؟ کیه ؟ از کجا اومده؟ برا چی اومده؟

زمان میگذشت ...

 دنیاش بزرگتر شد ...

تازه داشت می فهمید دنیا اون چیزی که میبینه نیست .فهمید خیلی چیزا هست که هنوز ندیده ... اما هنوز گنگ بود. جوابی برا سوالاش نداشت

بازم زمان گذشت ...

ادامه مطلب ...