همنفس
همنفس

همنفس

طعم عشق...

سلام همنفس من...


رز خوش رنگ و خوش عطر من
دلم هواتو کرده ... عطر نفساتو صدای زیباتو میخواد نبض زندگی من...
زندگی چه رنگ بدی داشت وقتی نبودی گل رز من... روزا چقدر تاریک بودن ...سکوت شبا چقدر ازار دهنده بود ...
غروبای ساحل چقدر تلخ و دلگیر بود...
قدم زدن زیر بارون جای سبکی و ارامش چیزی جز اشکو بیشتر شدن غمارو برام نداشت...
خیلی وحشتناکه وقتی بغض تو گلوی ادم باشه و نتونه حتی یه قطره اشک بریزه که مبادا کسی ببینه و اون ادم پرغرور ، غروری براش نمونه...
چقدر بد بود وقتایی که یه گوشه از اون زخمی که تو روحته رو یکی میدیدو میخواست برات گوش شنوا باشه اما هنوز چندتا جمله نگفتی ببینی ماتو مبهوت داره نگات میکنه و درک نمیکنه حرفایی رو که میزنی ...سکوت وسکوت و سکوت ... دوباره خودتی و خودت ... خواست کمکت کنه اما داغ درک نشدنتو تازه تر کرد و زخم فهمیده نشدنو عمیق تر...
روزای اولی که اومدی حسو حال خاصی داشتم
پر از تردیدو استرس بودم...یعنی واقعا همونی که باید میومد اومده بود؟ اگه میفهمید چه حسی دارم بهش... وای ... وحشتناک بود برام ... اگه میفهمیدی و میرفتی ...وای دوباره سردو خالی میشد همه زندگیم ... دوباره اونچیزی که دوس داشتمو از دس میدادم ... دوباره ...
چقدر باید تحمل کرد بی عشق ...
ادمایی که عشقو تجربه نکردن تو زندگی چقدر سردو خالی میرن ...دلم میخواس قبل نبودنم شده برا یک روز طعم عشقو تجربه کنم ...اما حالا این منم ، منی که همچین ارزویی داشتم الان شدم عاشق زیباترین گل رز هستی ...
الان دارم تو لحظه لحظه های زندگیم طعم عشقو میچشم ... الان همه زندگیم پر از عشقه ، عشق یه فرشته مهربون ...
چقدر خوبه که هستی... چقدر خوبه که دارمت ...
بیشتر از هر لحظه دیگه ای دوست دارم همنفس من...


تقدیم به تو عشق ابدی من... گل رز مهربونم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد