همنفس
همنفس

همنفس

شاید خداحافظ

 

شاید این آخرین مطلبی باشه که مینویسم.

شاید دیگه  هیچوقت تو وب ننویسم.

شایدم یه مدت طولانی نیام...

همنفسم دلیل این وب تو بودی. دلیل نوشتنم تو بودی. میدونم خوب حرف نمیزنم ، میدونم خوب نمینویسم ، اما هرچی که بود حرف دل بود و فقط برای صاحب خونه اون دل .

اینجا مینوشتم

چون برای تو بنویسم

برا اینکه همیشه بمونه

واسه خاطر اینکه بعدها این روزامونو یادم نره

دلم میخواست همیشه ادامه داشت اما شاید بهتره حرفامو مث همیشه رو کاغذا بنویسمو بعدشم ...

بهت حق میدم با دیدن اون صفحه ...

 اما  گل من ، هر وقتی ، هر حرفی زدم با همه وجودم بهش ایمان داشتم و دارم .

حتی روزای اولی که شروع به نوشتن کردم فکرشم نمیکردم که اینقدر زود اینجا رو بهت نشون بدم یا اصلا  نمیدونستم با دیدن این صفحه ها ، نوشته ها چه حسی بهت دس میده. نمیدونستم خوشحال میشی یا با این کارم ناراحتت میکنم .

وقتی دیدم با دیدن این نوشته ها اونقدر خوشحال شدی منم از شادی تو شاد شدم و با خودم قرار گذاشتم همیشه برات بنویسم . خوشحالی تو بهم قوت قلب داد ، مطمئنم کرد برای اینکه همیشه ...

اما حالا فکر میکنم  بهتر باشه دیگه این کارو نکنم...

همیشه برات مینویسم ...

همیشه دوستت دارم گل مهربون من ، همنفس من ...

بی تو هرگز

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...

به جز مداد سفید...

هیچ کس به او کار نمی داد...

همه می گفتند:تو به هیچ دردی نمی خوری

یک شب که مداد رنگی ها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...

مداد سفید تا صبح کار کرد...

ماه کشید .......... مهتاب کشید...

و آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچک تر شد...

صبح توی جعبه ی مداد رنگی ها جای خالی او با هیچ رنگی پر نشد...


هفت

سلاااااااااااااااااااام همنفسم

امروزم تموم شد ...

با اینکه هیچ سالی نبود که همچین روزی برام مهم باشه و معمولاهم یکی دو  روز بعدش متوجه میشدم ، اما امسال یه چیز دیگه بود . یه حال و هوای دیگه داشت . از همیشه بچه تر شده بودم نمیدونم شاید دلیلش...

نمیدونم

با اینکه رفتارم با بقیه مثل همیشه بود اما ته دلم مث بچه ها ذوق کرده بودم. ظاهرم مثل همیشه آروم بود اما تو دلم ...

همش بخاطر وجود پاک و دل مهربونته مهربونم . خیلی دلم میخواست با هم باشیم اما نشد ... ولی مهم نیست

تازه مساوی شدیم

هست آن نیست که هر لحظه کنارت باشد

هست آن است که هر لحظه به یادت باشد

مهم اینکه قلب پاک و مهربونت همیشه با منه.

باورم نمیشد یه سالی بشه ، بیاد ، که من این روز برام مهم بشه . با اینکه به قول تو یه سال... اما انگار از همیشه ...

مرسی گل مهربون من ممنونم ازت بهترین لحظه ساز زندگیم . پاییز امسال با تو یه رنگ و حال و هوای دیگه ای داره .

یکی از بهترین روزای زندگیم و بهترین سالی بود که داشتم از همیشه بهتر وقشنگ تر اما این زیبایی مدیون حضور توئه گل من

مرسی بخاطر اون هدیه فوق العادت. بهترین و زیباترین هدیه ای که تو تمام عمرم گرفته بودم . چقدر به دلم نشست وقتی بستشو باز کردم و  اون اهنگ... فوق العاده ست

بی نهایت ممنونم ازت مهربونم

دوستت دارم همنفسم ...

 

 

 

پاییز


پاییزیم اما با تو بهارم

بهترین لحظه ساز زندگی