همنفس
همنفس

همنفس

عشق یعنی

عشق یعنی مستی و دیوانگی


عشق یعنی با جهان بیگانگی


عشق یعنی شب نخفتن تا سحر


عشق یعنی سجده ها با چشم تر


عشق یعنی انتظار و انتظار


عشق یعنی هرچه بینی عکس یار


عشق یعنی لحظه های ناب ِ ناب


عشق یعنی سوز نی ،آه شبان


عشق یعنی شعله بر خرمن زدن


عشق یعنی رسم دل برهم زدن


عشق یعنی یک تیمم یک نماز


عشق یعنی عالمی راز و نیاز


عشق یعنی بیستون کندن به دست


عشق یعنی زاهد اما بت پرست

نظرات 1 + ارسال نظر
مذاب ها یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:10 http://mozabha.blogsky.com

سلام سام عزیز ، کم پیدایی عزیزم ، دیدم خبری از شما نیست نگرانت شدم ، خوبید شما؟

خسته ام، مثل چشم های پدر بزرگ که به دور دستهای غریبی مینگرد!... خسته ام مثل دستهای پینه بستهء گارگرانی که از خروس خون تا شغال خون با بیل و کلنگ به جنگ با نیازهای روزمره شان از نفس افتاده اند! ... خسته ام همچون قلمم که گهگاه بغضش برای در قفس بودنم میترکد ! خسته ام همچون بذر گلی مدفون در زیر خاک های منجمد زمستان ، در انتظار سرایش آمدن بهار از حنجره های پرستوها... خسته ام همچون جوجه ایی در حصار محدود پوسته ایی که نمیگذارد ببینم آسمان را ، زمین را ، و جهان را ! خسته ام همچون پروانه ایی محصور در پیله ایی تنگ و تاریک! خسته ام همچون کودکانی که صبحانه، نان و چای !، نهار ، نان و چای!، شام، نان و چای میخورند و شبها هم در خواب کابوس خوردن نان و چای را میبینند.... خسته ام همچون کودکان گرسنه ایی که از گرسنه بودن خسته اند.... خسته ام از همهء دلتنگی ها و دور بودنها .... همچون نیلوفری در مرداب .... همچون شکوفه ایی در کویر .... همچون کبوتری در قفس.... همچون حرف هایی بی مخاطبی فهیم.... همچون دلی بی دلدار... همچون غریبی در غربت....همچون صبری بی حاصل .......... و همچون سکوتی که عمری تحمیل را تحمل میکند.

سلام سپهر جان
خوبم اما گرفتارم در حد مرگ
خیلی کمتر میتونم به وب خودم و دوستان سر بزنم
به زودی حتما بهتون سر میزنم دوست خوبم ممنونم از حضورت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد