-
آره دیوونه ام!
جمعه 30 مهرماه سال 1389 16:04
سلام همنفس من فدای وجود پاک و مهربونت بشم . بازم بدجوری بیتابت شدم . بازم دلم برات تنگ شده ، اونقدر که دیگه ذره ذره وجودم داره اسم زیباتو فریاد میزنه. نمیتونم آرومش کنم . قلبم داره توی سینم جون میده . داره با همه حجمش خودشو به دیوار سینم میکوبه که شاید از این بند جسم آزاد بشه و بتونه به تو برسه بتونه پربکش به سمت تو ....
-
از اول بودم
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 05:18
سلام همنفس من دلم برات تنگ شده خیلی زیاد... فقط همین! از اون شبی که اون جریانو برات تعریف کردم خیلی دلتنگیام بیشتر شده . نمیدونم وقتش بود بگم یا نه اما هرچی که بود دلم با دیدن اون مرواریدا دیگه بینهایت بیتاب شد و خودش دس خودشو رو کرد. تا حالا چندین بار تو همچین شرایطی بود اما هر بار خودشو نگه داشت . هر بار صبوری کرد و...
-
آدمکا
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 01:32
سلام میخوام از آدمکا بنویسم . آدمکایی که اومدن، شکستن ، خرد کردن ، له کردن و هنوزم ... ادامه داره و هیچوقت تموم نمیشه . همیشه مشغول کارن. همیشه . صدای کار کردنشون حتی تو صداهای بلند قلب که از دلتنگی و دوری داره جون میده هم خیلی بلند تر میشه طوری که ساعت ها میگذره و هیچ صدایی جز صدای کار کردن آدمکا نمیاد . خیلی خوب...
-
گل من
جمعه 23 مهرماه سال 1389 12:23
سلام همنفس من نمیدونم از کجا و چجوری شروع کنم . فقط همین اول بگم که بی نهایت و با همه وجودم وجود پاکت و مهربونتو دوست دارم . وجودی که عاشقشم و عاشقونه میپرستمش . قلب و روحی که لایق پرستشه . همیشه من و دلمو با مهربونی دل مهربونت شرمنده کردی . همیشه خطاها و اشتباهاتم و نادیده گرفتی . همیشه با گذشتت بهم عشق بی نهایتتو...
-
مینویسم از تو
پنجشنبه 22 مهرماه سال 1389 02:36
سلام همنفس من فقط اومدم بگم تا همیشه برات مینویسم و بی نهایت دوستت دارم گل مهربون من تقدیم به تو همنفس من ...
-
شاید خداحافظ
شنبه 17 مهرماه سال 1389 00:28
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 شاید این آخرین مطلبی باشه که مینویسم. شاید دیگه هیچوقت تو وب ننویسم. شایدم یه مدت طولانی نیام... همنفسم دلیل این وب تو بودی. دلیل نوشتنم تو بودی. میدونم خوب حرف نمیزنم ، میدونم خوب نمینویسم ، اما هرچی که بود حرف دل بود و فقط برای صاحب خونه اون دل...
-
بی تو هرگز
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 01:20
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 مهرماه سال 1389 18:40
همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند ... به جز مداد سفید ... هیچ کس به او کار نمی داد ... همه می گفتند:تو به هیچ دردی نمی خوری … یک شب که مداد رنگی ها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند ... مداد سفید تا صبح کار کرد ... ماه کشید .......... مهتاب کشید ... و آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچک تر شد ... صبح توی جعبه ی مداد رنگی ها جای...
-
هفت
پنجشنبه 8 مهرماه سال 1389 00:24
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 سلاااااااااااااااااااام همنفسم امروزم تموم شد ... با اینکه هیچ سالی نبود که همچین روزی برام مهم باشه و معمولاهم یکی دو روز بعدش متوجه میشدم ، اما امسال یه چیز دیگه بود . یه حال و هوای دیگه داشت . از همیشه بچه تر شده بودم نمیدونم شاید دلیلش......
-
پاییز
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 16:08
پاییزیم اما با تو بهارم بهترین لحظه ساز زندگی
-
فقط تو
سهشنبه 6 مهرماه سال 1389 19:08
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 ... به تو می اندیشم ای سرپا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم همه وقت همه جا من به هر حال که باشم به تو می اندیشم تو بدان این را تنها تو بدان تو بیا تو بمان با من ، تنها تو بمان جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب من فدای تو ، به جای همه گلها تو...
-
دردو دل با دلم
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 17:25
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 درد و دل با دلم !!! یه وقتایی هست اونقدر بهم ریخته و داغون هستی که کنترلی رو رفتارو حرفات نداری. اونقدر خودخواه میشی که فقط خودتو میبینی . اشتباه میکنی اما نمیفهمی یا نمخوای که قبول کنی که کارات ، رفتارت ، حرفات اشتباهه . اونقدر مغرور هستی که...
-
بیانیه هواداران
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 14:42
سلام امروز بیانیه ای برای حمایت از محسن چاوشی در مورد مصاحبه خنده دار اردوان کامکار تو سایت رسمی محسن چاوشی منتشر شد هوادار محسن چاوشی هستم و حمایت از اون وظیفه منه بخاطر همین وظیفه ،این بیانیه رو تو این وب قرار میدم غرور، انسان را در انبوهی از خیالات گرفتار می سازد و اسباب نجات را از او قطع می کند حضرت علی(ع) به نام...
-
عشق یعنی
جمعه 26 شهریورماه سال 1389 14:31
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هرچه بینی عکس یار عشق یعنی لحظه های ناب ِ ناب عشق یعنی سوز نی ،آه شبان عشق یعنی شعله بر خرمن زدن عشق یعنی رسم دل برهم زدن عشق یعنی یک تیمم یک نماز عشق یعنی عالمی راز و نیاز عشق یعنی...
-
سرود زندگی
شنبه 20 شهریورماه سال 1389 21:56
-
آونگ
پنجشنبه 4 شهریورماه سال 1389 00:54
-
بوسه
پنجشنبه 4 شهریورماه سال 1389 00:53
بوسه یعنی وصل شیرین دولب بوسه یعنی عشق در اعماق شب بوسه یعنی مستی از مشروب عشق بوسه یعنی آتش و گرمای تب بوسه یعنی لذت از دلدادگی لذت از شب لذت از دیوانگی بوسه یعنی حس خوبه طعم عشق طعمه شیرینی به رنگ سادگی بوسه آغازی برای ما شدن لحظه ای با دلبری تنها شدن بوسه آتش میزند بر جسم و جان بوسه یعنی عشق من ، با من بمان شرم در...
-
دور از تو
پنجشنبه 4 شهریورماه سال 1389 00:49
سلام همنفسم امروز یه خط دیگه رو تقویم زدم . امروزم گذشت . گذشت اما خیلی طولانی ، خیلی... نیستی و تو نبودت ثانیه مثل سال می گذره. ایندفعه خیلی بدتر شده . دوریت و بیشتر حس میکنم. بیشتر دلم برای مهربونیای دل مهربونت تنگ میشه. با این چیزایی هم که پیش اومده ... کاش زودتر برگردی... دلم برای ... بدجوری دلتنگتم... بچه شدم نه؟...
-
هوای حرم
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 16:06
سلام سلام همنفسم ... تو دل یه مزرعه یه کلاغ رو سیاه هوایی شده بره پابوس امام رضا... اخ که چقدر دلم هوای حرم و داره . خیلی دلم می خواد دوباره یه فرصتی پیش بیاد و یه بار دیگه برم پابوس اقا امام رضا (ع)... دلم واسه اون غروبایی که تو صحن حرم بودم و داشتم به گنبد طلایشش نگاه می کردم و باهاش حرف می زدم و صدای اذان مث یه...
-
هشت مرداد
جمعه 8 مردادماه سال 1389 08:53
امروز هشت مرداد است. سال روز آغازت مبارک محسن چاوشی تا به امروز برایت ننوشته بودم. نمی دانم شاید هم هرگز دیگر ننویسم. می دانم امروز برای گله و گله گذاری شاید روز مناسبی نباشد. اما این روز بهانه ای شد تا برایت بنویسم شاید هم هرگز دیگر هیچ بهانه ای برای از تو نوشتن نیافتم. شاید همه اش را از بین ببری. می دانم نمی خوانی ،...
-
تولد مبارک همنفسم
جمعه 1 مردادماه سال 1389 14:35
یه سلام سلااااااااااااااام همنفس من خیلی خوشحالم امروز یه روز مقدسه یکی از بهترین روزای خداست امروز تولد بهترین و مهربون ترین و زیباترین گل باغ هستیه امروز تولد کسی که عاشقونه دوسش دارم چند سال پیش خدا تو یه همچین روزی یکی از بهترین فرشته هاشو فرستاد رو زمین. خدا اونو فرستاد تا سال ها بعد بشه همنفس یه ادم بی نفس. بشه...
-
من و تو
پنجشنبه 24 تیرماه سال 1389 23:18
-
...
شنبه 19 تیرماه سال 1389 00:27
سلام ... سلام همنفس من همیشه وقتی عصبی بودم ،اگر کاری کردم یا تصمیمی گرفتم بعدش ازش پشیمون شدم. دلم نمیخواست تو این وب چیزی از ....بگم. دلم نمیخواست فضای اینجا رو که برام یه حالو هوای دیگه ای داره ، برام اینهمه مقدسه ، با حرف زدن درمورد چیزایی که دیگه هیچ ارزشی برام ندارن خراب کنم . پست قبلو تو زمانی که عصبی بودم زدم...
-
چرا
چهارشنبه 16 تیرماه سال 1389 04:49
خدایا چرا؟ چرا دست از سرم بر نمیداره؟ چرا نمیذاره با گلم خوش باشم ؟ چرا نمیذاره با همنفسم نفس بکشم؟ چرا هر دفعه یه داستان تازه درست میکنه تا آرامش منو بهم بزنه؟ خدایا اشتباه کردم ، قبول دارم به خداییت قبول دارم اشتباه کردم ... اما اخه مگه فقط این اشتباه از طرف من بود؟ اگر تقصیر اون از من بیشتر نباشه کمتر نیست. بخدا...
-
همنفس
شنبه 12 تیرماه سال 1389 11:16
-
هم نفس
پنجشنبه 10 تیرماه سال 1389 13:08
خدایا شکرت... خدایا هزاربار شکرت... بالاخره تونستم گل خودمو ببینم . بالاخره تونستم به اون چشمای مهربون نگاه کنم . چشمایی که با اومدنشون تو زندگیم بهم فهموندن دنیا همه چیزش بد نیست. خدایا ممنونم ازت بخاطر خلقت بهترین و مهربون ترین گل دنیا . بخاطر خلقت اون چشمای مهربون که وقتی بهشون نگاه میکنم دیگه هیچ غمی تو دلم نیست ....
-
سجده گل سرخ
پنجشنبه 3 تیرماه سال 1389 23:18
خدایا هزار بار شکرت... هرچقدر شکرتو بگم کم گفتم... خدایا من بدی کردمو فراموشت کردم ، تو باهام مهربون بودی و هم نفس بهم دادی. خدایا من فقط ازت خواستمو شکری نکردم بخاطر داشته هام ، اما تو هر روز بیشتر باهام مهربون بودی و بیشتر حضورتو بهم نشون دادی. خدایا از خودم و روزگار خسته بودم و فقط شکایت میکردم ، اما بازم تو ......
-
حس زیبای ارامش
دوشنبه 31 خردادماه سال 1389 22:30
سلام اینروزا کمتر میام یعنی کمتر وقت میکنم بیام اما بخاطر مشکلات نیست بخاطر اینکه دارم زندگی رو تجربه میکنم و میفهممش. زندگی کردن به معنای واقعی و نفس کشیدن با هم نفسم با همه زندگیم. درسته هنوز فاصله ها تموم نشده هنوزم فاصله های فیزیکی هست اما مهم روح ادماس که بهم نزدیک باشه نه جسمشون . درسته هنوز نتونستم هم نفسمو...
-
گاز میدهم!!
یکشنبه 23 خردادماه سال 1389 17:24
سلام یه شعری از یکی از دوستانم خوندم واقعا به دلم نشسته. بد نیست شما هم بخونین از دست ندینش به نظرم واقعا زیباست... گاز می دهم! کارگران مشغول کارند تابلواش را که می بینم سرعت را کم می کنم اینجا را آسفالت می کنند هر ده سال یک بار این جا را می کَنند هر ماه یک بار! بی شباهت به قلب من نیست که سالی یک روز شاد است وسالی یک...
-
انتظار...
شنبه 15 خردادماه سال 1389 21:34
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 سلام... چقدر خوبه بدونی بعد از یه مدتی که انتظار کشیدی حالا دیگه داره انتظارت سر میرسه. داره این انتظاره سخت به آخرش میرسه. چقدر خوبه بدونی انتظارت نتیجه خوبی با خودش داره و میتونی به چیزی که می خوای برسی... چقدر خوبه ... چه احساس خوبی داره که...