سلام همنفس من...
روز گذشته...
امروز خیلی فکر کردم ، به همه چیزایی که اتفاق افتاده
به پشت سرم نگاه کردم... به روزایی که گذشت...
اون لحظه هایی که برا هم میساختیم و با همه وجود دوسشون داشتیم و داریم. به همه چیز این مدت فکر کردم به همه چیزش...
گل من هیچوقت تو زندگیم همچین روزایی نداشتم روزایی که واقعا از ته دل خوشحال بودم و آرامش داشتم .
یادته اون روز غروب؟ اون غروبی که کلی باهم حرف زدیم و گریه کردیم؟
همون روزی که بهت گفتم اگر این راهو بخوایم ادامه بدیم تو آینده خیلی سخت تر از این میشه ...خیلی سخت تر...
گفتم ممکنه یه وقتی یکدوممون اشتباه کنیم راهو درس نریم و... اگر اینطوری شد شرایط برا هردومون خیلی سخت تر از این میشه اما وقتی با هم باشیم و برای هم ،میتونیم تا اخرش بریم ...
بهت گفتم اول خوب فکر کن بعدش جوابمو بده...
میتونی تا اخرش باهام بیای؟ اگر میتونی دستتو بذار تو دستم تا ته این راهو بریم
گفتی میتونم و باهات میام. هرچقدر که سخت به و هرچیزی که پیش بیاد
اون روز که اینارو گفتم مطمئن بودم شاریطمون خیلی سخت تر از اون موقع میشه و همینطورم شد.
خیلی وقتا اذیت شدیم بهمون سخت گذشت اما هیچوقت حتی یه لحظه دستاتو راها نکردم .
گل رز من شرایطمون الان خیلی سخت شده و تو آینده ممکنه از اینم سخت تر بشه اما یادت باشه تا ابد کنارتم و یه لحظه هم دستای مهربونتو رها نمیکنم و از همیشه محکم تر تو دستم گرفتمشون .
هرچیزی که پیش بیاد ، هرچقدرم که سخت بشه، تا ابد کنارتم و حتی یه نفس ازت دور نمیشم همنفس من...
تقدیم به تو گل رز من ...