شد سه روز

سلام همنفس من ...

خدایا شکرت امروزم گذشت ...


شد

روز...

امشب شب اول محرمه...

 وقتی رفتم توحیاط صدای نوحه هایی که میومد منو یاد سال قبل انداخت

سال قبل همین موقع تو همین شبا مث چند سال قبلش تنها میرفتم قدم میزدم از این هیئت به اون تکیه از این دسته به یه دسته دیگه کار هرسالم بود ساعت 7-8 راه می افتادم و پیاده میرفتم

به هر تکیه ای که میرسیدم یه 10- 20 دقیقه ای وای میسادمو نگاه میکردم و باز دوباره راه می افتادم

سال قبل با همیشه فرق داشت. یه شب راه افتادم و رفتم .تو راه چون تنها بودم و می دونستم کسی اطرافم نیست شروع کردم بلند بلند با خودم حرف زدن

با خودم حرف میزدم تو چیزایی که همیشه آرزوشونو داشتم غرق شدم اما بدترین حسی بود که تا اون روز داشتم اخرش خیلی حالم بد شد

خیلی عصبی شدم از خودم بدم اومده بود به خودم گفتم لعنتی تا کی میخوای درگیر این چیزا باشی به چی فکر میکنی؟ یه مشت خیال؟

بعد شروع کردم با خدا حرف زدن گفتم پس کی ؟ کی قراره بدیش بهم؟ پس کی میاد؟

اما بازم مث همیشه مث همه اون روزا با خودم گفتم تو چی میخوای؟ چی میخوای از خدا؟

یه نگاهی به سرتا پای خودت بنداز... بببین خودتو ...چی داری؟

بدبخت تو آخه با این وضعیتت چطوری روت میشه همچین چیزای بخوای؟

اما گل من الان... الان چی بگم؟ هنوز یه سال نشده همه اونچیزایی که من میخواستم و دارم همشونو خیلی از اونا قشنگ ترو دارم

خیلی بهتر از اونایی که فکرشونو میکردم...

من هیچوقت حتی فکر اینکه یه گل تو زندگیم داشته باشمم نکرده بودم ...

اما حالا زیباترین گل رز دنیا رو دارم

ولی از خودم دورش کردم با کارایی که نباید می کردم گلمو از خودم دور کردم ...

قدر زیباترین گل رز دنیارو ندونستم

ندونستم ....ندونستم

اما وقتی این چیزا پیش اومد تازه تو این چند روز فهمیدم من هیچوقت نمیتونستم بگم چقدر دوست دارم

چون حتی خودمم نفهمیده بودم دوس داشتنم چقدر بی نهایته

از قدرت درک خودمم خیلی فراتر بود و من نمیدونستم نمیدونستم گل من نمیدونستم چقدر دوست دارم...

یادته همیشه ازت میپرسیدم مگه تو میدونی من چقدر دوست دارم؟ اگر اون موقع خودت ازم میپرسیدی نمیتونستم حدی براش بذارم .حالا چی بگم ؟

چجوری بهت بگم برام چی هستی؟

چجوری بهت بگم گل رز من؟

ببخش شاید یه روزی تونستم بهت یه قطره از این دوست داشتنمو نشون بدم شاید تونستم یه روزی این کارو بکنم. شاید ...

امسال دیگه تنها نیستم گل من امسال دیگه تو حسرت ارزوهام نیستم... دیگه با گل رزم با همه وجودم با همه هستیم با همه زندگیم حرف میزنم

هزار بار بهش میگم دوست دارم و عاشقتم

بی نهایت دوست دارم گل رز من ...

تقدیم به تو همنفس من...

نظرات 2 + ارسال نظر
استارگرل سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 18:09

با اینکه چیزی از حرفات نفهمیدم اما..بازم واستون دعا میکنم!!
زیاد غصه نخور میدونم سخته ام ایشالا درست میشه!!مراقب خودت باش

لیدا جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:59 http://Lida77.blogfa.com

سلام خیلی قشنگ بود دوست داشتم بیشتر از این ها باشه تا بخونم ولی همینشم عالی بود
تشکر تشکر
مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد